ㄒ卄乇 ㄥ卂丂ㄒ ㄥㄖᐯ乇 [part¹⁷]
چشمامو بستم و با چاقو محکم کشیدم رو مچ دستم زخم خیلیی عمیق بود و همون موقع خون مثل ابشار داشت از دستم میومد
خیلی درد داشتم ولی واسم مهم نبود کف اشپز خونه پر خون شده بود کمکم داشتم از حال میرفتم نشستم رو زمین و فقط گریه میکردم
(کوک)
سریع رفتم سمت یکی از ماشینای توی پارکینگ و سوارش شدم
خیلیی سریع داشتم میروندم فقط ی حسی بم میگفت باید برم خونه وقتی رسیدم سریع از ماشین پیاده شدم در خونه باز بود دوییدنم تو خونه
کوک:تهیونگگگگگگگ،کجاااااییییی... یاااااااا...
همه اتاقارو گشتم حتی تو حالم نبود رفتم سمت اشپز خونه دم در پر خون بود قلبم اوند تو دهنم رفتم داخل اون صحنه ای ک دیدم با عث شد قلبم ی لحظه وایسه نمیتونستم خوب نفس بکشم دویدم سمت ته بلند اسمشو صدا میزدم ولی..ولی جواب نمیداد زمین پر خون بود بغلش کردم و بردمش تو ماشین
نمیدونم تا بیمارستان چجوری رانندگی کردم همش تو ذهنم ارزو میکردم تهیونگ زنده بمون وگرن هیچ وقت نمیتونم خودمو ببخشم
من باعث همه این اتفاقایی ام ک واسش افتاده
سریع پیاده شدم و رفتم در عقب و باز کردم و ته و بغل کردم از پله ها سریع بالا رفتم و داد میزدم
کوک:لطفا کمک کنییید... ازتون خواهش میکنم نجاتش بدید
همون موقع سریع چنتا پرستار ی تخت اوردن و تهیونگ و گذاشتم روش سریع بردنش سمت اتاق عمل
پرستار:چ اتفاقی افتاده
کوک:نمیدونم وقتی رسیدم خونه تو اشپزخونه پر خون بود و افتاده بود روی زمین ی چاقو هم تو دستش بود
نمیتونستم جلو گریم و بگیرم داشتم دیوونه میشدم
پرستار:اقا لطفا اروم باشید ما هرکاری بتونیم برای دوستتون میکنیم
کوک:لطفا نجاتش بدید من..من بدون اون نمیتونم ی لحظم تحمل کنم
پرستار رفت تو اتاق عمل و بعدش دکتر و چند نفر دیگم رفتن
بعد ۱ ساعت پرستار اومد بیرون و سریع اومد سمتم
کوک:چ...چی شده
پرستار:بیمارتون خیلی خون از دست داده اگه همین الان بش خون نرسونیم میمیره میدونید گروه خونیش چیه؟
کوک:نمیدونم فک کنم o
پرستار:لطفن زود برید چک کنید ببینید قبلا پرونده نداشت...
کوک:خانم گفتن گروه خونیشO منم گروه خونیم O میتونم بش خون بدم
پرستار:لطفن همراهم بیاید
خیلی درد داشتم ولی واسم مهم نبود کف اشپز خونه پر خون شده بود کمکم داشتم از حال میرفتم نشستم رو زمین و فقط گریه میکردم
(کوک)
سریع رفتم سمت یکی از ماشینای توی پارکینگ و سوارش شدم
خیلیی سریع داشتم میروندم فقط ی حسی بم میگفت باید برم خونه وقتی رسیدم سریع از ماشین پیاده شدم در خونه باز بود دوییدنم تو خونه
کوک:تهیونگگگگگگگ،کجاااااییییی... یاااااااا...
همه اتاقارو گشتم حتی تو حالم نبود رفتم سمت اشپز خونه دم در پر خون بود قلبم اوند تو دهنم رفتم داخل اون صحنه ای ک دیدم با عث شد قلبم ی لحظه وایسه نمیتونستم خوب نفس بکشم دویدم سمت ته بلند اسمشو صدا میزدم ولی..ولی جواب نمیداد زمین پر خون بود بغلش کردم و بردمش تو ماشین
نمیدونم تا بیمارستان چجوری رانندگی کردم همش تو ذهنم ارزو میکردم تهیونگ زنده بمون وگرن هیچ وقت نمیتونم خودمو ببخشم
من باعث همه این اتفاقایی ام ک واسش افتاده
سریع پیاده شدم و رفتم در عقب و باز کردم و ته و بغل کردم از پله ها سریع بالا رفتم و داد میزدم
کوک:لطفا کمک کنییید... ازتون خواهش میکنم نجاتش بدید
همون موقع سریع چنتا پرستار ی تخت اوردن و تهیونگ و گذاشتم روش سریع بردنش سمت اتاق عمل
پرستار:چ اتفاقی افتاده
کوک:نمیدونم وقتی رسیدم خونه تو اشپزخونه پر خون بود و افتاده بود روی زمین ی چاقو هم تو دستش بود
نمیتونستم جلو گریم و بگیرم داشتم دیوونه میشدم
پرستار:اقا لطفا اروم باشید ما هرکاری بتونیم برای دوستتون میکنیم
کوک:لطفا نجاتش بدید من..من بدون اون نمیتونم ی لحظم تحمل کنم
پرستار رفت تو اتاق عمل و بعدش دکتر و چند نفر دیگم رفتن
بعد ۱ ساعت پرستار اومد بیرون و سریع اومد سمتم
کوک:چ...چی شده
پرستار:بیمارتون خیلی خون از دست داده اگه همین الان بش خون نرسونیم میمیره میدونید گروه خونیش چیه؟
کوک:نمیدونم فک کنم o
پرستار:لطفن زود برید چک کنید ببینید قبلا پرونده نداشت...
کوک:خانم گفتن گروه خونیشO منم گروه خونیم O میتونم بش خون بدم
پرستار:لطفن همراهم بیاید
۴۰.۹k
۱۷ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.